tanhaaiii

شخصی

tanhaaiii

شخصی

انتظار

و من

تمام غروب های دنیا را

چشم به راهت بوده ام

روی بغض نیمکتی پاییزی

که می اندیشد

قاصدکها

چرا به دنیا می آیند

وقتیکه هیچوقت 

قرار نبوده که تو بیایی؟!

و من

با چمدانی از گریه های قدیمی

و دسته ای بابونه

برای گلدان چشمانت

با کفشهای زخمی  باران

تنها به خانه برمیگردم


-bm.jpg

دنیای شیشه ای

همیشه تصور کن که توی یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی.

پس مراقب باش به طرف کسی سنگ نندازی ،

 چون اول دنیای خودتو میشکنی


عزت نفس

ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺴﺘﻲ ....

ﻟﺒﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﺑﭙﻮﺵ !

ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ ﻏﺬﺍﻱ ﺧﻮﺏ ﺑﭙﺰ !

ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺮﻑ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﺩﻧﺞ

ﻣﻴﻬﻤﺎﻥ ﮐﻦ !

ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺎﻫﻲ ﻫﺪﻳﻪ ﺍﻱ ﺑﺨﺮ .!

ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻱ ...ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﻱ
ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ...

ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭘﻨﺎﻩ ﻧﻤﻲ ﺑﺮﺩ ...

ﻭ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ ... ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ....

ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ....

ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ !.....

و بالاخره مظلومترین منجی سرزمین ایران کسی که امپراطوری ایران را بعد از کوروش بزرگ با همان فرهنگ جوانمردی بنا کرد

مرمت آرامگاه یعقوب لیث صفاری با چوب صندوق میوه آرامگاه یعقوب لیث صفاری که با شماره 2550 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده وضعیت مناسبی ندارد و در ضریح آهنی مقبره آن از چوب صندوق میوه برای اتصال بخشهای مختلف استفاده شده و روی آجرها و دیوار قدیمی آرامگاه نیز میخهایی زنگ زده و تارعنکبوت جلب توجه می کند.

 به گزارش خبرنگار مهر، آرامگاه یعقوب لیث صفاری که با شماره 2550 در آثار ملی ایران به ثبت رسیده است در روستای شاه‌آباد در ده کیلومتری دزفول، سمت راست جاده دزفول به شوشتر قرار دارد. کنار این آرامگاه بازمانده‌های شهرجندی شاپور دیده می‌شود. همچنین در بخش غربی شهر دزفول از مسیر اندیمشک به دزفول تندیس عظیم یعقوب لیث که سوار بر اسب می تازد نصب شده و این مهر تائید دیگری بر وجود آرامگاه یعقوب لیث است. یعقوب لیث صفار نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید. دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب "تاریخ زبان فارسی" آورده‌است: در سال ۲۵۴هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که این رسمیت تا کنون ادامه دارد.

در این رابطه مجتبی گهستونی سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان افزود: آرامگاه یعقوب لیث با گنبد بلند مضرس (دندانه دار) سفید رنگ در قسمت شمال شرقی روستای شاه‌آباد در 5 کیلومتری جاده دزفول – شوشتر، در میان یکی از مهم ترین محوطه های تاریخی ایران یعنی خرابه های شهر ساسانی و دانشگاهی جندی شاپور قرار دارد. گنبد این آرامگاه یعقوب لیث صفاری از بهترین نوع گنبد های مخروطی واقع در خوزستان است. دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان اظهار داشت: بنای آرامگاه از یک ورودی برخوردار است و سطح داخلی آرامگاه را از سطح بیرونی آن جدا می کند. سازه اصلی بنا خشت خام است و نقوش برجسته و ملات گچ و خاک دارد. گهستونی یادآور شد: بنا به گفته های مردم محلی چون در حدود چند دهه پیش کتیبه ای بر روی دیوار گنبد قرار داشته که به خط عربی نام یقعوب لیث سردار بزرگ و نخستین شهریار ایرانی نوشته شده بود این فرض که مقبره یعقوب لیث در این مکان قرار دارد را بسیار کرد. اما اکنون با اسپری مشکی نام یعقوب لیث را پاک کرده اند. تابلوی میراث فرهنگی نیز با همان رنگ سیاه مخدوش شده است.


 سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان با بیان اینکه در محوطه 9 هکتاری و فنس کشی شده آرامگاه، قبرستانی بزرگ مشاهده می شود که سنگ قبرهای قدیمی آن به قدیمی بودن این بنا گواهی دارد افزود: ضریح آرامگاه به هیچ وجه در حد مقام هر شخصیتی که زیر این خاک خفته باشد نیست چه آن شخص یعقوب لیث باشد و چه شاه ابوالقاسم.


در بخشهای مختلف ضریح آهنی این مقبره، از چوب صندوق میوه برای اتصال بخش های مختلف ضریح استفاده کرده اند و روی آجرها و دیوار قدیمی آرامگاه میخ هایی زنگ زده، سیم های کج و مهوج، تارعنکبوت های با گستره زیاد، موکت های رنگ و رو رفته، درب ورودی بسیار مواقع قفل زده شده، محوطه سازی نامناسب و... به نحو نازیبایی جلب توجه می کند


. این آرامگاه با محوطه 9 هکتاری اش دو چشمه سرویس بهداشتی دارد که مدت هاست نه آب دارد و نه دربشان باز است. حتی از تجهیز ساختمانی با دو اتاق که از قبل در محوطه ساخته شده بود و برای راه اندازی پایگاه جندی شاپور در نظر گرفته شده خبری نیست. راه اندازی این پایگاه در دور اول سفر هیات دولت مصوب شد اما تا کنون نسبت به راه اندازی آن اقدامی صورت نگرفته است

تاریچه حمله ی وحشیانه ی اعراب به سیستان و گرگان

سیستان

مردم سیستان نیز قیام کرده و حاکم عرب آنجا را از شهر بیرون کردند.( فتوح البلدان)

در حمله به سیستان مردم شهر، مقاومت بسیار و اعراب خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع بن زیاد(سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومتِ آنها، دستور داد:

و هم از آن کشتگان، تکیه گاهها ساختند و ربیع بن زیاد بَر شُد و  برآن نشست و اسلام در سیستان متمکن(جای گیر) شد و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار درهم به امیرالمومنین دهند با هزار وصیف(غلام بچه) و ....

درحمله به سیستان درسال سی هجری، ربیع بن زیاد، چنان از پایداری مردم به خشم آمد که دستور دادتا صدری بساختند از اجساد کشته گان، وهم ازنعش مردگان تکیه گاهی درست کردند، و وی برشد وبرآن بنشست وبا مرزبان سیستان، ایران بن رستم آزادخو به مذاکره پرداخت. وچون مرزبان سیستان چشمش به ربیع افتاد وصدراو از کشته گان دید، روبه همراهان نمود وگفت:« میگوینداهریمن به روز فرادید نیاید، اینک فرادید آمد که اندرین هیچ شک نیست...» وبا مرزبان سیستان در بدل دومیلیون درهم وهزار برده وصیف، با هزار جام زرین صلح کرد. درسال شصت هجری، درروزگار معاویه، عبیدالله بن ابی بکره حکمران سیستان از فرمانروای کابل وزابل (که زنبیل یا رتبیل نامیده میشد) یک میلیون درهم حق الصلح گرفت. وچندی بعد حکمران دیگر اموی، عبدالله بن امیه درسال هفتاد و چهار هجری، دربست از زنبیل یک میلیون درهم گرفت .بنابرتاریخ سیستان، چون کار بررتبیل تنگ گشت، یک خروارزر هدیه فرستاد وبا دوهزار هزار درهم صلح کرد، درحالی که عبدالله بن امیه خاص برای خود سیصدهزار درهم از او گرفته بود.

قیام های حمزه پسر آذرک شاری در سیستان نیز اهمیت بسیار دارد.

سیستان که مرکز پهلوانی و فرهنگ ایران باستان بود، به پایگاه خوارج و عیاران در مبارزه با تازیان بدل گشت و سرانجام شیپور آزادی بر بام سیستان به خروش درآمد و دلاوران عیار سیستانی آزادی را به ایران باز گرداندند.


گرگان

در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند ؛ آن چنان که سردار عرب( سعید بن عاص ) از وحشت ؛ نماز خوف خواند . پس از مدت­ها پایداری و مقاومت ؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان  امان  داد و سوگند خوردکه یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت. مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید ؛ بجز یک تن ؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت : من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم ! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود . ( تبری .تاریخ کامل )

 مردم گرگان در زمان سلیمان بن عبدالملک اموی سر به طغیان برداشتند و عامل خلیفه را کشتند. یزید بن مهلب برای سر کوبی مردم بسوی گرگان شتافت.یزیدبن مهلب در گرگان سوگند خورد که با خون عجم آسیاب بگرداند و گندم آرد کرده و بخورد. (فتوح البلدان)

مردم گرگان در زمان عثمان بار دیگر شورش کردند و از دادن خراج و جزیه خودداری کردند (تبری . جلدپنجم). در زمان سلیمان بن عبدالملک اموی نیز مردم گرگان شورش کردند و عامل خلیفه را کشتند.یزید بن مهلب نیز در سال نود و نه هجری با یکصد و بیست هزار سپاه بسوی گرگان شتافت و به نوشته ی تبری چهل هزار تن از مردم گرگان را بقتل رساند. چند سال بعد قحطبه بن شبیب نیز قریب سی هزار تن از مردم گرگان را کشت.